

فوکوس باشید: هم در زندگی، هم در هنر!
- ساعت کاری دفتر فوکوس به 8:30 تا 13:30 شنبه تا چهارشنبه تغییر یافت.
گذری بر آثار گولدین بنیانگذاران سبک روزنگارانه
صمد آریان: بهار 1404
علاقه ای به نوشتن بر نن گولدین نداشتم اما ، عکسهای او فرصت دوباره یادآوری کردن مهمترین کارکرد عکاسی به جامعه ی «هنر طلب» ، فراهم کرده است .فرصتی برای تکرار نظر شخصی .اگر عکس تصویر مکان در زمان است ، آنگاه مهمترین کارکرد عکس میشود «آگاهی دادن» .بر این اساس ساده ترین عکسی که از دوربین فرد عادی خارج میشود در طول زمان ارزشمند میگردد ، چون قابلیت استناد و نتیجه گیری دارد . عکاسی اصراری بر هنر بودن ندارد . عکاسی ، عکاسیست و کار خودش را میکند . کاری که ارزشش غیر قابل انکار است .
هنر دغدغه گلدین نیست . آگاهی میدهد از زیر پوست شهر و چنان به صراحت، که حضورش را فراموش میکنم.او همچون «ویجی» به میان صحنه میپرد و ثبت میکند - Weegee یا Ascher(Usher) Fellig عکاس صحنه جنایت انگلیسی آمریکایی در دوران گانگسترهای آمریکایی بود که با گوش کردن به بیسیم نظمیه ، سریعتر از پلیس خودش را به صحنه جنایی یا اورژانسی میرساند و با دوربین قطع بزرگ و فلاش بزرگتر ! عکسش را میگرفت و به عنوان عکاس آزاد به مطبوعات میفروخت.


سالهای سال است که دنیا رو به خشونت میرود ، در این فضا اگر بناست عکسها چیزی را عوض کنند ، جای تعجب نیست که فعال اجتماعی دوربین به دست لازم ببیند سیلی محکمتری زیر گوش خلق بنوازد .جای عکسهای گلدین روی دیوار انجمنهای « تیتیش » عکاسی با عکسهای خوشگل و شسته رفته شان نیست .جای عکسهای گلدین روی تخته انجمنهای واژه ی خلاق به خود زنجیر کرده ، که تمام هنرشان دستکاری لام تا کام عکسهاست ، هم نیست .
جای عکسهای گلدین سیخویی! زیر دماغ کسانیست که با عناوین جامعه شناس ، مردم شناس ، روان شناس ، آسیب شناس ، سیاستمدار و مصلح اجتماعی شناخته میشوند .
در مهمترین پروژه اش او عکاس معتادان گوشه کنار نیست . او روایتگر آسیب سنگینیست که ایدز اپیدمیک بر پیکر جامعه هنری آمریکا وارد کرده است.او خود یکی از آنهاست و شیوه ی روایتش هم کوبنده است . نازک نارنجی ها نگاه نکنند چون ، حتی عشق بازیها هم لبریز از تلخکامی ست .هنرشناسان لطیف و موزه گردانان خوش لباس نگاه نکنند چون، اینجا هنر مطرح نیست ، اینجا مشت است و غافلگیری،اینجا صراحت است و یقه گیری ، لباسشان چروک میشود ! عکاسان نو آموز تنبل و فرصت طلب و بهانه گیر هم نگاه نکنند چون، اینجا نه از کمپوزیسیون خبری هست ، نه از رنگ، نه از نور ، و نه حتی از وضوح مناسب .افتضاح در افتضاح است. بدآموزی فراوان دارد ! اما به سادگی یا درکمال شگفتی، فرقی نمیکند، عکسها کارشان را میکنند .ثبت مکان در زمان ، با قابلیت استناد!

با این وصف پس چرا آثار او از نامدارترین موزه ها سر در می آورند ؟ دانش فعلیم میگوید : چون موزه دار مدرن به خوبی میداند اگر از وقایع به روز دوران عقب بماند، به سادگی مشتریش را از دست میدهد و ویترینش تار عنکبوت میبندد.اگر موزه های ما نیز با زمانه پیش می رفتند ، طیف بازدیدکنندگانشان گسترده تر از سالمند و دانش آموز و توریست و باستان شناس میبود .

میگویند گولدین از بنیانگذاران سبک روزنگارانه یا خاطره مدار ( diaristic) است . از خود می پرسم : سبک شخصی چگونه شکل میگیرد ؟ فکر میکنم : وقتی هنرمند بر نوعی از گویش که بیشتر از خودش نشأت گرفته، پافشاری میکند ، اعتقاد راسخ و قلبی دارد و در برابر انتقادات پا پس نمی کشد، و در طول سالیان جوانب گویشش را صیقل میدهد ، بالاخره زمانی فرا میرسد که دیگران این نوع از آفرینش را به عنوان روش شخصی یا «سبک» او میپذیرند و پافشاری خاضعانه اش را ارج مینهند .اگر شخصی تصاویری شبیه به آثار گلدین از محیط اطرافم نشانم دهد و اصرار بر عکاس بودن داشته باشد ، بی شک در اندیشه حقیر با تمسخر مواجه میشود و الی آخر . اما اگر همین شخص سی سال بعد هم با همین پشتکار و باور به خود همچنان ثابت قدم مشغول به تولید آثار ی با همان گویش خاص و با پیشرفت محسوس در ظرافت بیان و پرداخت جوانب باشد ، حالا دیگر این من هستم که وظیفه بازنگری در اندیشه ام دارم و دیگر نمیتوانم او را نادیده بگیرم . چرا ؟ چون هیچ هنرمند متقلبی نمیتواند بر اندیشه ای کلاهبردارانه به مدت طولانی پافشاری کند . خسته میشود ، عوضش میکند ، یا پی کارش میرود .آنکه سالها پافشاری میکند ، حتما حرفی برای گفتن دارد. مثال این وضعیت نه تنها در دنیای هنر که در عالم صنعت نیز فراوان است. ون گوک و مودیلیانی ، نیکلا تسلا و مخترع یخچال ، چهار نمونه اند. از ویویان مایر که دیگر نگویم. البته در دنیای حاضر ، در یک کشور آزاد وپیشرفته ، به مدد آزاد اندیشی و ارتباطات مدت زمان کشف یک استعداد خالص خیلی کوتاه تر شده است. سبک شخصی اینگونه شکل میگیرد.

او به کارش اعتقاد داشته و پافشاری کرده است ودر نهایت حرفش را به کرسی نشانده است .آنها عکس هستند . مهم نیست که فاقد کیفیت کلاسیک اند ، مهم نیست اگر هنر باشند یا نباشند ، آنها وظیفه شان را با ایجاد تغییر در جامعه انجام داده اند .آنها شاهد بی چون و چرای زمانه اند. آنها وضعیت را نشان داده و به جنگ شرکتهای داروسازی رفته اند . این مهم است . همانگونه که عکس ادی آدامز درپایان دادن به جنگ ویتنام نقش آفرید . اینجاست که عکاسی به اصل وجودش نزدیک میشود . شعر نیست ، نقاشی نیست ، موسیقی نیست ، داستان نیست . عکس است ، فرتور ، بازتاب صحنه !
(چهار صبح دوشنبه ،کمتر از هشتصد کلمه)






کتاب های عکاسی
کتاب های هنر
تجهیزات عکاسی
صنایع دستی ایران
آژانس عکس
تامین محتوای انتشارات
خرید عکس